پاییز شده و خرمالوهای لبانت گل انداخته؛ مرا به نوبرانه ای گس مهمان کن!پائیز مبارک …..تمام آنچه که از زندگی می خواهم :یک غروب پنجشنبه پاییزی ست با پنجره ای رو به درختها و کلاغها و هوای ملس و مرموز مهر با یک فنجان چای تازه دم و یک برش بزرگ از کیک خانگی مادرم با موسیقی دلبخواهی و خیالی که از بابت تو سخت راحت است !..پاییز تابناک آه ای شروع پاکهر نم نمت نشست بر دوش نرم خاکوقتی که دست تو آرامش من استچشمان آسمان از عشق روشن استمن از تو عاشقم من فصل بی بهاریک عمر در تو هست پاییزی ام ببار..من و یک پاییز و یک مهر در جاده ای پر پیچ و خم از برگ های نم پاییزی ، کمی مه و کمی بوی آتشچه لذتی داشت اگر تو هم کنارم بودی …..چشم به راه توام پاییز ، از بهار و تابستان گرم نشد آبی …بیا پاییز جادوگر ! طلایی کن سبزینه برگ های درخت آرزوهارا …..مثل همیشه مرا کاشت و رفتاین بار آمدنش یک سال طول کشیدپاییز آمد ، حسابى میوه داده بودمحالا هر سال پاییز مى آید ، دلتنگى هایم را مى چیند و مى رود …..پاییز منم که هر روز چهره ی زردم را با سیلی دروغهایت سرخ می کنم تا هرگز نفهمی آنکه بهار سبزم را به خزان نشاند تو بودی …..برگ بر روی درخت نیست که نیستمرغک دل به هوا پر زد و رفتروی شاخک های این بید کهنقُمری من به کجا پر زد و رفت ؟..پاییز دلگیر نیست، دلم گیرِ پاییز است …..کاش چشمانم را می بستم و اول زمستان باز میکردم !امسال بی تو تحمل نبودنت را در پاییز ندارم …